درون گرایی
درون گرایی یک تیپ شخصیتی است و اختلال یا بیماری به حساب نمی آید!
درصورتیکه بحثهای گوناگون و دیدگاههای متعدد در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر بگذارید و مقایسه کنید، کاهش واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهی درونگرایی و برونگرایی آیتم توجه قرار گرفته باشند. حتی احتمال دارد بتوان گفت همین دو مفهوم، به نوعی مخرج مشترک رایجترین نظریه های شخصیت شناسی محسوب میشوند. همین درس اختصاصاً به بازنگری تمجید درونگرایی و خصوصیت های اشخاص درونگرا اختصاص یافته است. ولی قطعاً کلیدی مطالعهی آن تصویر واضحتری از معنا برونگرایی نیز در ذهن شما رخ خواهد گرفت.
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بخش اعظمی از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهی همین نظریهها معنای یکسانی برای همین معنی قائل نیستند. نباید فکر نماییم واژهی درونگرا تمامی جا در همهی کتابها و مقالهها و نظریههای شخصیتشناسی به یک مفهوم به عمل میرود. موازی اصلی تعریفهای متنوعی که از درونگرایی و ویژگی های اشخاص درونگرا ارائه شده است، در ادبیات عمومی و در بین مردم نیز همین واژه یک معنای روزمره پیدا کرده است. سادهترین تعریفی که عموم مردم از درونگرایی در ذهن دارند، ساکت نشستن و منزوی بودن و گوشهگیری است.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از از اول افرادی است که معنی درونگرایی و برونگرایی را اشاعه داد. در دسته یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک خصوصیت دوگانه یا این که دوقطبی (Dichotomy) محسوب میشود. به این معنا که شما یا این که درونگرا میباشید یا برونگرا. شکل سادهی تمجید درونگرایی و برونگرایی در مدل یونگ به شکل تحت است: درونگرایی به همین مفهوم است که دقت و علایق و دغدغههای فرد، به احساسات و اذهان و دنیای درونی او معطوف است. در مقابل، برونگرایی به این مفهوم است که توجه و علایق و دغدغههای فرد به دنیای بیرونی معطوف میشود. در کتابها و مقالات تخصصیتر یونگی جملههایی شبیه اینها را نیز میبینید: این که به جهت فرد درونگرا، زندگی ذهنی جذابیت بالایی دارد. اینکه شخص درونگرا از خلوت کردن مهم خودش انرژی می گیرد و در تعامل کلیدی دیگران، انرژی خود را از دست میدهد. پرسشنامه آیزنک و تعریف و تمجید او از برونگرایی و درونگرایی هانس آیزنک (Eysenck) دو اصطلاح درونگرایی و برونگرایی را از یونگ گرفت. اما ترجیح اعطا کرد به جای استفادهی دوقطبی، آنان را در دو انتهای یک طیف قرار دهد. بنابراین در تعریف آیزنک، هر یک از ما نقطهای از طیف درونگرایی و برونگرایی را به خود اختصاص دادهایم. ولی آیزنک عملاً مقیاس خویش را مقیاس برونگرایی مینامد. به این معنی که فرض مینماید که همهی ما تا حدی برونگرا هستیم و فقط میزان برونگرایی ما حساس یکدیگر تفاوت دارد. طبیعتاً اگر شما از دوست خویش کمتر برونگرا باشید میتوانید فرض کنید نسبت به او درونگرا هستید. آیزنک یک پرسشنامه نیز طراحی کرده که دو شاخص را ارزیابی میکند (برونگرایی و نوروتیسی
برونگرایی [و درونگرایی] در گونه پنج دلیلی شخصیت
گونه پنج دلیلی شخصیت هم یکی از پنج فاکتور حیاتی سنجش شخصیت را برونگرایی می داند و مثل آیزنک برای برونگرایی یک طیف تمجید میکند. به عبارت دیگر، هر چه برونگرایی شما پایینتر باشد، میتوانید فرض نمایید درونگراتر هستید. ولی بایستی به خاطر داشته باشیم که آنچه به تیتر برونگرایی در مدل پنج دلیلی مطرح میشود، ترکیبی از شش دسته ویژگی است: گرم بودن اجتماعی بودن صراحت و قاطعیت جنب و جوش و کار هیجانخواهی تجربه هیجانهای مثبت براین اساس حاصلجمع موقعیت شما در همین شش دسته ویژگی هست که نهایتاً باعث میشود در جور پنج عاملی شما را برونگراتر از فردی دیگر یا این که درونگراتر از او آنالیز کنند.
کدام خوبتر است: درونگرایی یا این که برونگرایی؟
مستقل از ریشهی تفاوتها و سهم وراثت و گوشه و کنار و تربیت در درونگرایی و برونگرایی، یک نکتهی مشخص و معلوم وجود دارد و آن اینکه از میان دو صفت درونگرا و برونگرا نمیتوان یکی را به دیگری ترجیح داد. برد زندگی و شغلی ما، تابع درونگرایی و برونگراییمان نیست؛ بلکه تابع شغل و مسیری هست که به جهت زندگی گزینش میکنیم. اگر چه ممکن هست یک شخص درونگرا در شغلهایی اصلی پایهی مالی، موفقتر از شغلهایی مهم پایهی فروش باشد و بالعکس فرد برونگرا در شغلهایی که بر پایهی فروش سازه شدهاند اقبال برد بیشتری داشته باشد. حتی در یک زمینهی تخصصی نیز، به سادگی نمیتوان در آیتم پیروزی یا این که عدم پیروزی بر مبنا تیپ شخصیتی حیث داد. در کامل شدن مورد نخست، میتوان همین مثال را مطرح کرد: فرد درونگرا میتواند در شغلهایی نظیر حسابداری که تعامل کمتری اساسی محیط دارند موفقتر عمل کند. فرد برونگرا میتواند در حسابرسی، که شغلی دارای تعامل بالاتر است، موفقتر باشد. شخص درونگرا ممکن هست بتواند مدیریت فروش مضاعف مهربانی باشد. شخص برونگرا ممکن میباشد در سمت فروشنده زندگی موفقتری را تجربه کند. به عبارت دیگر در هر زمینهی شغلی، میتوانید زمینههای تخصصیتری را ملاحظه کنید که برای فرد برونگرا یا این که درونگرا مطلوب باشد. این جمله که شخص برونگرا میتواند معلم بهتری باشد، مربوط به یکسری ده سال قبل است. امروز، هم برونگرایان و هم درونگرایان میتوانند تجربهی موفقی از معلمی داشته باشند. تنها شاید برونگرا به سراغ معلمی در فضای فیزیکی و درونگرا به سمت تدریس دیجیتال برود. حتی درصورتیکه یک فرد درونگرا به فروشندگی منصوب شود، گشوده نیز نمیتوان نتیجه گرفت که وی الزاماً فروشندهی ناموفقی خواهد بود. ولی میتوان نتیجه گرفت که چنانچه او بخواهد به اندازهی یک فرد برونگرا برنده باشد، احتمالاً بایستی انرژی بیشتری را برای کسب به عبارتی میزان از برد صرف کند. به بیان دیگر، ممکن است فرد درونگرا در شغلی که مناسب شخص برونگراست، زودتر مستهلک شود.
منبع: maryammobaraki.com